یعنی همیشه به اون جدی سابق پول شوی گرگ زاده عوضی (ک) لعنت و نفرین میفرستم که اومد و آسایشم رو ازم گرفت و نذاشت مثل بچه آدم بنویسم.

کلی اینجا من پست داشتم که همه شون رو دوست داشتم.

بخدا الان که دقت میکنم میبینم در گذشته هر تصمیمی که آدم اولین بار میگیره همه درست بوده.

تو فکر کن من بار اول بهش گفتم نمیخوام بدونه کجا مینویسم

بیشعور هی اصرار کرد

هی اصرار کرد.

امیدوارم از زندگیت همیشه ناراضی باشی (که هستی هم، تنهای بدبخت)

آسایش من رو گرفت توی این وبلاگ.


ادامه تیوتورینگ


من همیشه انتخاب میکنم که برم خونه مردم.

چرا؟

1. هر خونه ایکه میری، شانس این رو داری که با همه اعضای خونواده کامیونیکیت کنی و در تعامل باشی پس آدمهای بیشتری رو میشناسی و دایره روابطت رو گسترش میدی

2. زندگی های مختلفی رو میبینی که خب به تجربه ت اضافه میکنه

3. هدف من چاپیدن مردم نیست، هدفم کمک هست. ادمها توی خونه های خودشون آرامش بیشتری دارن و بهتر یاد میگیرن.

4. من اون حس رو دوست دارم. که برم خونه های مردم و مردم نیان خونه م و وارد safe zone م نشن. 

5. تیوتورینگ کردن توی خونه های مردم من رو از safe zone خودم بیرون میاره.


خیلی وقتا میبینی یه اتفاقات جالبی میفته

مثلا یه وقتایی بچه ها نمیخوان درس بخونن و تیوتور داشته باشن


یا میبینی پسره دو ساله که داره شیمی رو میگیره توی دبیرستان ولی نمیتونه پاس کنه.

اولش همه میبینی میگن اره ما بیست جلسه نیاز داریم

ولی من کارم رو خیلی دوست دارم و ضمنا بلدم که چطوری درس بدم

شاید فکر کنین دارم الکی حرف میزنم

ولی یکی از بهترین مهاتر های من مهارت درس دادن هست.

و واقعا بلدش هستم.

بعد میبینی اون بیست جلسه میشه کلا 5 جلسه.


بعد خب درسته که من برای پول میرم ولی پول تنها دلیل من نیست.

خیلی وقتا میبینی وقتی میخوان cash رو بهت بدن از رفتارهاشون میفهمی هرکسی چه شخصیتی داره.

مثلا یه بار برای بچه دو تا استاد دانشگاه معلمی کردم

مثلا بیرنشون چقدر خوشحال هست

میری توشون میبینی زن و شوهر به شدت با هم اختلاف دارن

کلا آدم زیاد میبینی

یه مسئله ای که با تیوتورینگ هست اینه که ادمهایی که ازت میخوان براشون تیوتورینگ کنی خب ادمهایین که دستشون به دهنشون میرسه، به بچه هاشون اهمیت زیادی میدن، و خب آدم حسابین. یعنی اینو باید همیشه گوشه ذهنت داشته باشی.


من برای وایت های اروپا، وایت های کانادا، مهاجرا، از هر نوعی تیوتورینگ کردم.

یکی از بهترین تجارب من توی کانادا این هستو خیلی متاسف میشم وقتی میبینم دخترای ایرانی یا حتی پسرای ایرانی این کارو انجام نمیدن چون افت داره.

خانواده ها همیشه بهت یه ride میدن برای برگشتن به خونه و اگه قبول نکنی خیلی ناراحت میشن.

خانم ها همیشه منو نگه میدارن بعد تیوتتورینگ حتی اون استاد دانشگاهها و دکتر و مهندسا و معلم ها و بهم شیرینی و چایی میدن از کشورشون (حتی اگه 20 ساله که اینجان) و خیلی باهام صحبت میکنن.

همه شون میگن که برای بچه هاشون اومدن.

میگن مثلا توی لهستان نمیشد خیلی بچه پیشرفت کنه و الان اومدیم کانادا ولی این بچه ها درس نمیخونن.

من چون خیلی دانشجو دیدیم توی دانشگاه و بیرونش وخیلی تربیت کردم خب میدونم که این ها عادی هستن اینجا

ولی خب اونها خیلی استرس دارن. برای همین همیشه از نگاه اونها به بچه های اینده م نگاه میکنم  احساس میکنم که دوست ندارم توی کانادا بچه بیارم.


یکیشون خودش پی اچ دی داشت توی مهندسی

بهم گفت تو باید بفهمی چرا دختر من وقتی میره سر امتحان هول میکنه و نمره ش کم میشه

همون جلسه اول گفت

منم گفتم چشم !!! :)


ولی نگفتم که حاجی من اگه اینقدر روانشناسی بلد بودم خودم رو علاج میکردم :) من هم دقیقا نمره هام کمتر از حدم میشد توی امتحان های کتبی. همیشه. دلیلشو هم نوشتم اینجا.

خلاصه یکی از بهترین دستاوردها و تجارب منه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Amber آنتی اسکالانت فاخته پرواز امام رضا (علیه السلام) Doug پرچم Sebastian طراحی داروخانه و مطب