امروز بدو بدو رفتم سوپرمارکت

یه خانمی داشت خرید میکرد

سلام کردیم (توی کالچر کانادا سلام کردن هست و منم اینکارو میکنم)

بعد دوباره توی aisle بعدی باز دیدمش و لبخند زدیم به هم.

اومد جلو

گفت من یه خواهرزاده دارم، که قیافه ش کپی تو هست، مو نمیزنه با تو.


گفتم چه جالب! 

انگار تو هستی!


گفت اسمش ناتالی هست


منم اسممو گفتم و معرفی کردم خودمو


پرسیدم ایشون هم همینجا زندگی میکنه؟!

گفت نه سیاتل زندگی میکنه


خانمه موهاش خیلی قهوه ای روشن بود و چشماش سبز. یعنی شما هر جوری بذارین اینها رو کنار هم، جور در نمیاد.


قبلنا هم یه گل پسر افغانستانی منو دید و یه دو کلمه صحبت کردیم و گفت افغانستانی هستی دیگه؟

بهش گفتم ایران به دنیا اومدم ولی خب هم زبونیم دیگه.


چندین بار خانم های یونانی ازم پرسیدن که یونانیم؟

یا روسی یا هرچی


یه پسر ایرانی هم یه همکار کانادایی داشته که ازش خوشش میومده (خواهر برادری) و وقتی منو توی ایستگاه اتوبوس دید گفت تو چقدر شبیه کایلی هستی! وقتی فهمید ایرانیم گفت خیلی عجیب بود برام.


میخوام بگم


ما آدها کسایی که باهاشون ارتباط عاطفی برقرار میکنیم رو شبیه کسایی میدونیم که میشناسیم یا به هر دلیلی دوسشون داریم.


واقعا ایجاد مهر و محبت در دل طرف حتی رنگ و نژآد و این چیزها هم غلبه میکنه و باعث میشه آدمها شما رو جوری ببینن که خودشون میخوان.


من قیافه م خیلی واضح ایرانیه.

موهام مشکیه و پوست صورتم تیره هست. و چشمام همینطور. و



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازی مافیا Kelly ایران فیلم سایت مرجع دانلود فیلم و سریال دانلود تحقيق و مقالات دانشگاهي بیان ویستا پنجره دل‌نوشته‌های حسین صیامی خیاطی آسان آموزش برنامه نویسی - چطور برنامه نویس حرفه ای شویم ؟‌ بیا تو