تصور کنین،

 

فقط تصور کنین،

 

اگه حتی تصور کردنش سخته،

 

باز هم سعی کنین که تصور کنین،

 

که شما دارین یه جایی زندگی میکنین، و سالهاست که دارین با خانواده و دوست و اشنا زندگی میکنین،

مثلا توی شهر زنجان، یا شهر یزد، یا اصفهان، یا کاشان، یا لار، یا جهرم، یا چابهار، یا بندعباس، یا ساری یا مشهد یا ارومیه یا هرجا،

 

زندگیتونو میکنین،

تشکیل خانواده میدین،

 

خوشحالین برای خودتون، شادین. زندگی سختی داره اسونی داره میاد و میره،

 

از زندگی راضی هستین.

با همه سختیاش،

 

یهو یه سری موجودات عجیب میان سر میرسن، از شما درشت ترن، هر گونه ابزاری رو برای گرفتن شما دارن، شما و همه ادمهای خانواده و دور و بریاتونو میگیرن میبرن.

 

میرین یه جای ناشناخته.

یعنی به زور میبرنتون.

 

میرین و اونجا میندازنتون توی قفس:

 

 

و این قفس برای سایز شما کوچیکه. 

 

و بعدش میگن اوکی ما یه ده هزار تا ازین ادمها گرفتیم، یکی رو انتخاب کنیم برای یه سری تحقیقات، و از بخت بد شما رو انتخاب میکنن.

 

کلی تست انجام میدن روی شما بدون زدن حتی بی حسی.

 

و بعدش شما رو وارد پروسه ارسال به فضا میکنن،

و اون وسطا یکی هست که رئیس جمهور اون nation هست

 

و اسمش سمسوت سمستی نجاته.

و میاد با یه خنده تخمی تخیلی شما رو توی میدیای خودشون نشون میده و میگه به حول قوه الهی میخوایم این انسان رو بفرستیم هوا، و قراره بره هفتصد هشتصد دور بزنه توی کهکشان ها، و بعد چند سال برگرده.

 

و شما کاغذپیچ کنن، و بذارن توی سفینه "به گا هستم" و بفرستن فضا، و شما برین، از جو خارج شین، و یه مدت معلق باشین توی فضا تا که اکسیژن تموم شه،

و کمه تونو بزنن و شما رو بیارن توی جو،

و برین توی امریکای جنوبی اون ها،

و بترکین و بسوزین و بیفتین توی زمین اونها (زمین اون گونه که اولین بار اومدن و شما رو گرفتن بردن انداختن توی قفس)

و بعد همین سمسوت سمستی نجات،

دوباره بیاد توی تلویزیون خودشون،

و بگه نگاه کنین، این میمونه برگشت، فضاپیماعه هم به سلامت برگشت،

و بعد پسرعمه شما رو فتیله پیچ کنن توی تلویزیون نشون بدن

و سمسوتی بگه اره میبینین، این خودشه. میمونه هست.

 

و داستان تموم شه.

و بقیه تونم بمونین توی قفس تا بمیرین.

 

این سرگذشت و سرنوشت اون میمون بدبخت بیچاره ای هست که توی دوره ریاست جمهوری مموتی نژآد به فضا فرستاده شد.

 

سمت چپی هم اون میمون بدبختیه که جا زدن جای اون میمونی که منفجر شد (همون پسرعمه شما)،

 

فقط اون ثانیه شمارو ببینین که با چسب مایع یک دو سه چسبوندن.

 

من مطمئنم که آه این دو میمون ما رو خواهد گرفت.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مطالعات تخصصی کانی‌شناسی ایران نخبه آموزش دانلود خلاصه کتاب ویستا طرح Steven سیستمها و پمپهای صنعتی و خانگی | تجهیزات آب و فاضلاب معرفی فیلم های جدید ایرانی و خارجی اموزش ترجمه تعطیلی مدارس